رادین رادین ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

پسرم تمام وجود و هستی من

خاطره زایمان

سلام پسر خوبم امشب دیگه همت کردم بیام و برات از خاطره شیرین زایمانم بنویسم ... قرار بود شنبه 31 خرداد برم پیش دکترم واسه فیکس کردن تاریخ زایمان در نظر داشتم زودتر از 4 تیر نباشه تا حداقل 38 هفتگیت پر بشه همه ی کارهامم گذاشته بودم واسه بعد از 31 خرداد میخواستم برم آرایشگاه موهامو کوتاه کنم و رنگ کنم و یه دلی از عذا در بیارم بعد از این چند ماه ...میخواستیم با سینا  بریم آتلیه چند تا عکس با اون شکم قلمبه بگیریم قرار بود زنگ بزنم خانم محمودی بیاد واسه تمیز کاری تا همه جارو تمیز کنه اماااااااااااااااا عصر روز 26 خرداد اومدم نشستم رو مبل تلویزیونم روشن بود حوصله ام سر رفته بود و با گوشیم تو نت  بودم داشتم با یکی از دوستام صحبت میکر...
7 تير 1393

روز هشتم بعد از تولد

خدارو شکر زردیت رفع شد ...امروز مامانم با سینا صبح بردنت دکتر زردیت  8 شده بود گفته بود خیلی خوبه ...پریروز زردیت 13.3 بود که دکتر گفت باز یه 24 ساعت دیگه زیر دستگاه باشی امروز بابا دیگه رفت دستگاه رو پس داد عزیزم حالت خیلی بهتر شده این چند روز به خاطر داشتن زردی خیلی بیحال بودی و ضعف داشتی نفسم انقدر ناراحت بودم که نگووووو راستی عمه ات امروز اومد اصفهان بعد از ظهر اومدن با مادربزرگت یه سر زدن و رفت که استراحت کنه و شب بیاد الان من و تو و مامانم تنهاییم...مامان جون شب که میشه حالم خیلی بد میشه کمر درد بدی میگیرم و احساس تب و لرز شدید البته تب کاذب چون دمای بدنم نرماله پریشب با بابا سینا رفتیم بیمارستان و دکتر اورژانس معاینه ام کرد و گ...
3 تير 1393
1